ا رویش اسلام در جزیرهالعرب و گسترش نفوذ آن توسط خلفا، قلمرو حکومت اسلامی به سرعت گسترش یافت. سپس به تدریج ترجمهٔ آثار برجستهٔ علمی و فلسفی به زبان عربی-به عنوان زبان مشترک تمدن جدید- آغاز شد و کتابهای بسیاری از فیلسوفان یونان و اسکندریه و دیگر مراکز علمی معتبر آن زمان، به عربی برگردانده شد.
بدین ترتیب نخستین فیلسوفان و متکلمان مسلمان، با افکار فیلسوفان یونان باستان و به ویژه با سقراط، افلاطون، ارسطو و فلوطین آشنا شده و به شرح و بسط آرای آنها با مقداری دخل و تصرف برای هماهنگ کردن آن با اسلام پرداختند. بنمایهٔ اصلی فلسفهٔ اسلامی، هستیشناسی به سبک نوافلاطونی و نوفلوطینی و تفسیر اسطورهای جهان میباشد.
برای نمونه تنها دو کتاب اثولوجیا و خیرالمحض حاوی همهٔ عناصر اصلی است که وارد مکتب نوافلاطونی اسلامی شده است: تعالی محض مبدأ اوّل یا خدا، انتشار یا صدور اشیاء از او، نقش عقل به عنوان وسیلهای برای خدا در آفرینش، و به عنوان حیّز صُوَر اشیاء و مصدر اشراق بر عقل آدمی؛ موضع نفس در پیرامون عالم عقلی و حلقهٔ واسط یا «مرز» میان عالم عقلی و عالم حسّی، و بالاخره خوار شمردن مادّه از حیث اینکه پستترین مخلوق صادر از واحد و پایینترین پله در نردبان جهان هستی است.[۲]
مکاتب تاریخی و جریانهای مؤثر[ویرایش]
مکاتب سهگانه تاریخی فلسفه اسلامی: خرید کتاب
- مکتب مشاء
- مکتب اشراق
- حکمت متعالیه
جریانهای زیر در فلسفهٔ اسلامی تأثیر بسزایی داشته که به ترتیب زمان پیدایش عبارتند از:
- مکتب فلسفی مشاء: در این روش فقط از استدلال و برهان عقلی و منطقی استفاده میشود. در این روش کوشش شده است که مرز میان فلسفه و دین حفظ شود و فیلسوف آزادانه و بیطرفانه به بررسی امور فلسفی بپردازد.
- مکاتب کلامی شیعه، معتزله و اشاعره: در این روش از استدلال و مباحثه برای دفاع از اعتقاد به اسلام و اصول اسلامی و راضی کردن طرف مقابل به پذیرش آن استفاده میشود.
- مکاتب عرفانی: در این روش از تهذیب و تصفیه نفس برای «رسیدن به حقیقت» (فعالیتی عملی) و نه کشف و معرفی حقیقت (فعالیتی علمی) استفاده میشود.
- مکتب فلسفی اشراق: در این روش هم از فکر و هم از تهذیب و تصفیه نفس برای مکاشفه (یافتن حقیقت توسط شهود عرفانی) استفاده میشود. هدف از این کار کشف و معرفی حقیقت است، نه رسیدن به آن.
جریان اول خالق فلسفه است. جریانهای دوم و سوم در بیشتر موارد مخالفان سرسخت فلسفهاند که مخالفتهایشان فلسفهٔ اسلامی را وادار به تحرّک و پویایی نموده است.